عبادت قوی ترین عامل تقرب به خداست(2)
( 1219) ای خُنُک آن را که او ایام پیش |
|
مغتنم دارد گزارد وام خویش |
( 1220) اندر آن ایام کش قدرت بود |
|
صحت و زور دل و قوت بود |
( 1221)وان جوانی همچو باغ سبز و تر |
|
میرساند بیدریغی بار و بر |
( 1222)چشمههای قوت و شهوت روان |
|
سبز میگردد زمین تن بدان |
( 1223)خانهی معمور و سقفش بس بلند |
|
معتدل ارکان و بی تخلیط و بند |
( 1224)پیش از آن کایام پیری در رسد |
|
گردنت بندد به حبل من مسد |
( 1225)خاک شوره گردد و ریزان و سست |
|
هرگز از شوره نبات خوش نرست |
( 1226)آب زور و آب شهوت منقطع |
|
او ز خویش و دیگران نامنتفع |
( 1227)ابروان چون پالدم زیر آمده |
|
چشم را نم آمده تاری شده |
( 1228)از تشنج رو چو پشت سوسمار |
|
رفته نطق و طعم و دندانها ز کار |
( 1229)روز بیگه لاشه لنگ و ره دراز |
|
کارگه ویران عمل رفته ز ساز |
خُنُک: خوشا.
ایّام: جمع یوم: روز.
ایّام پیش:روزگار توانایی و نیرومندی است، روزهاى پیش از مردن، روزهاى جوانى.
گزاردن: ادا کردن، دادن.
وام گزاردن: در سخنان امیر المؤمنین (ع) آمده است: «حال که سالم و تندرستید نه بیمار، و در گشایش هستید نه به تنگى دچار، در گشودن گردنهاى خود بکوشید، پیش از آن که، آن چه در گرو است بگیرند و از شما توبه نپذیرند». [1] و نیز فرماید: «با کردههاى خود بر اجلهاتان سبقت بگیرید چه شما در گرو آنید که از پیش خریدهاید و پاداش آن را مىگیرید که پیشا پیش فرستادهاید.»[2]
ارکان: جمع رکن: پایه. معتدل ارکان: استوار، بر پا.
تخلیط: در لغت آمیختن است، و در اینجا مقصود مرمّت کردن است چنان که ریختههاى دیوار را با خشت و آجر پر کنند تا خانه سالم نموده باشد.
بیتخلیط: یعنی بدون خرابی
بی بند: یعنی بست، پایه، بیآنکه نیاز باشد؛ زیرا دیوار این خانه حایل و شمعی بگذارند تا از افتادن آن جلوگیری کند.
حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ: ریسمانى از لیف خرما.[3]که پروردگار در آن سوره، ابولهب، عموی پیامبر(ص) را نفرین کرده است.
مُنقَطع: بریده، از میان رفته.
پالدُم: پاردم، رانکى، تسمهْ زین یا پالان است؛ دوال که در عقب پالان است و بر دو کفل خر، اسب، یا قاطر افتد تا دم را نگه دارد و این سو و آن سو نرود:
پشت او خَم گشت همچون پشت خُم ابروان بر چشم همچون پالدم
2075 / د /1
تشنج: در هم رفتن و چروکیدن پوست صورت است.
زوربیگه: فرصت از دست رفته است.
در ابیات قبل، صحبت از این بود که عبادت، مانند کندن خشتهای دیوار زندگی مادی است که بهتدریج، مانع برداشته میشود و ما را به آب حیات میرساند. در این ابیات مولانا به غافلان هشدار می دهد که تا به هنگام داشتن نیروى جوانى رو به خدا آورند و حق بندگى بگزارند. اگر آن گاه که نفس سرکش و در هیجان است و آتش شهوتش سوزان در رشته طاعتش کشانند و به آب شکیبایى خاموشش سازند، شایسته قرب رحماناند و گر نه به هنگام پیرى که نیروها از دست رفته و قوت و شهوتى نمانده و کارى از دست بر نمىآید عبادت هنرى نیست . در روایات اسلامی بر طاعت در ایّام جوانى تأکید شده است. از جمله حدیثى است از رسول (ص) که خدا هفت تن را در سایه خود جاى مىدهد، روزى که جز سایه او سایهاى نیست یکى از آنان جوانى است که در عبادت خدا پرورش یابد.[4] و همین معنى را شیخ بهایى به نظم آورده است: [5]
در جوانى کن نثار دوست جان رَو عَوانٌ بَینَ ذلِک را بخوان
پیر چون گشتى گران جانى مکن گوسفند پیر قربانى مکن
مولانا در ادامه کسانی را که دور از راه خدا به پیری میرسند، در شمار ابولهب و زن او آورده است. مولانا در توصیف حالت غمزدهْ پیران، ابروان فروافتاده آنها را به پالدُم تشبیه کرده است.
[1] - (نهج البلاغه، خطبه 183)
[2] - (نهج البلاغه، خطبه 190)
[3] - سوره مسد، آیه 5
[4] - (مسند احمد، ج 2، ص 439)
[5] - (شیخ بهایى، نان و حلوا، ص 10)
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |